به گزارش خبرنگار مهر، در این نشست احمد بیگدلی نویسنده این رمان به همراه رضا یکرنگیان ناشر اثر و نویسندگان و منتقدانی چون علی الله سلیمی ، فرشته سلیمی و حامد حبیبی حضور داشتند .
در ابتدای نشست رضا یکرنگیان – مدیر نشر خجسته و ناشر کتاب اندکی سایه - در مورد نحوه انتشار کتاب ، گفت : من از ابتدای شروع فعالیت در حوزه نشر میل زیادی به انتشار کتابهای اول نویسندگان داشتم . بسیاری از کارهایی که من چاپ کرده ام کار اول هستند و همه هم به جز یک مورد موفق بوده اند.
وی ادامه داد: این کارها بارها تجدید چاپ می شوند و مورد توجه و استقبال منتقدان هم واقع می شوند . من پیش از انتشار کتاب اندکی سایه چند داستان کوتاه از احمد بیگدلی خوانده بودم . بعد از اعطای دومین جایزه فرهنگی – ادبی اصفهان که خانم ناهید طباطبایی هم به عنوان داور در آنجا حضور داشت ، وی به من گفت که کارهای خوبی در این مسابقه به دست ما می رسد که چون مولفان آن مشهور نیستند امکان چاپ پیدا نمی کند. من هم به او پیشنهاد کردم که دبیری مجموعه ای را بپذیرد که در آن آثار اول نویسندگان را به چاپ برسانیم و چاپ کتاب احمد بیگدلی هم اینگونه صورت گرفت .
در ادامه، خبرنگار مهر از ناشر در مورد پیشنهادهایی که برای ویرایش کتاب به نویسنده داده ، پرسید و یکرنگیان ، پاسخ داد : من به خودم اجازه نمی دهم به حوزه اندیشه یک نویسنده پیشنهاد بدهم که تغییراتی در متن بدهد اما در برخی بخش ها به نویسنده پیشنهاداتی دادم که در جهت بهتر شدن آن بود و با هم مشورت کردیم ولی در فرم اثرهیچ تغییری ندادم .
پس از ناشر، علی الله سلیمی – نویسنده و منتقد - درباره رمان گفت : این کتاب سه زاویه دارد. نخست داستانی که روایت می شود ، دوم داستانی روای پیش می برد و در بعد سوم نشر کتاب است . من قبل از اینکه این جلسه نقد آغاز شود به این فکر می کردم که آنچه که بیش از قصه گویی برای مولف مهم است نثر کتاب است. در فصل های ابتدایی، راوی مدام این نکته را گوشزد می کند که قرار است قصه ای را روایت کند که هنوز فرصت تعریف کردن آن نرسیده است. یعنی قرار است چیزی فراتر از زمان حال روایت بازگو شود که هنوز به آن نرسیده ایم . سه رفیق به سفری رفته اند و در طول این سفر قصه ای وجود ندارد و قرار است با یادآوری زمان های گذشته به قصه ای برسیم . برای همین خود قصه به تاخیر می افتد. مولف می توانست خواننده را به سراغ قصه اصلی ببرد . اما مدام دارد می گوید داستانی را تعریف می کنم که اهمیت زیادی دارد .
احمد بیگدلی - مولف این اثر در پاسخ به علی الله سلیمی ، گفت : من هم به شیوه خاصی کتاب می خوانم و هم به شیوه خاصی می نویسم . من همیشه دوست داشتم کار بلند انجام دهم . وقتی کتاب "سرخ و سیاه " استاندال را می خواندم دیدم هفتاد صفحه ابتدای این رمان شرح یک شهرک است و وقتی کارهای بلند را می خواندم دیدم همیشه یک مقدمه بلند در ابتدای کتاب وجود دارد . نویسندگان بزرگ روسیه همواره اینگونه می نویسند. من دیگر کاری به رمان های جدید مانند " پیراندللو" و " ونه گات " نداشتم و همیشه مانند سنت رمان نویس های روسیه به رمان نگاه می کنم . قسمت اولیه این رمان چون شخصی تر است شاید حوصله خواننده را سرمی برد.
سلیمی به بیگدلی گفت : همین موضوع هم برای ما جذاب است و این مساله که ذهنیت مولف به عنوان یک شخصیت در رمان حضور دارد برای خواننده جالب توجه است .
بیگدلی خاطرنشان کرد : من از منتقدان می خواهم که بدون هیچ ملاحظه ای در مورد کتاب من صحبت کنند. چون من درحال نوشتن رمان دومم هستم و می خواهم آن کتاب معایب این یکی را نداشته باشد . من به خواننده حق می دهم که با بخش اول کتاب اینگونه مشکل داشته باشد.
سپس فرشته احمدی – نویسنده و منتقد ، گفت : تمام رمان این خصلتی دوگانه دارد . یعنی نوعی نگاه اول و نگاه دوم بر این کار حاکم است و من برعکس نظر سلیمی بخش اول را پسندیدم. نگاه اول چیزهای مبهم ، محو و گمی دارد؛ انگار که در فضای مه آلودی سیر می کند . صورت " اسحاق " در عکس گم است و بریده شده ، سر هادی در عکس نیست و اصرار راوی بر روایت حکایتی است که گویا قرار است پازل گونه باشد . ما نمی دانیم این پازل تکمیل خواهد شد یا نه . در نگاه نوع اول در این قصه حتما پراکندگی داریم ، حتما دوگانگی داریم و حتما نامعلومی داریم که از عناصر این نوع نگاه است. در نگاه دوم همه چیز وضوح پیدا می کند و عموما راجع به چیزهایی صحبت می کنیم که گویای همه چیز است و ما از طریق ذهن راوی به ذهن همسر هادی ، همسر و مادر وی می رویم و حتی در فضاهایی که راوی هم حضور ندارد، سیر می کنیم.
وی افزود: دانای کلی که به همه چیز احاطه دارد در نگاه نوع دوم وجود دارد. در این نوع نگاه عناصر قدیمی قصه نویسی استفاده می شود. به هرحال این دو نوع نگاه در رمان وجود دارد و خواننده می تواند از هر کدام از اینها استقبال کند که این بسته به سلقیه او دارد.
در ادامه حامد حبیبی - نویسنده - درباره این کتاب ، گفت : به نظر من تکنیک مورد استفاده در این کتاب یکی از ساده ترین تکنیک هایی بود که می شد در هر رمانی پیدا کرد. " هادی " نقطه ثقل این رمان است. اصلا می توان این پرسش را مطرح کرد که نویسنده چرا خیلی سرراست سراغ این داستان اصلی نمی رود و آن را مستقیم روایت نمی کند؟ در اینجا دیگر نیاز به هادی نیست و راوی وجود نخواهد داشت که او زندگی هادی روایت کند و فلاش بک بزند و مدام به خواننده نکاتی را گوشزد کند. این حضور راوی به صورت پررنگ خواننده را اذیت می کند.
حبیبی درباره شیوه روایت دوپاره در این اثر گفت : بهانه ای که نویسنده برای دوپاره بودن کتاب می آورد، اصلا برای خواننده قابل پذیرش نیست. از ابتدای این داستان گویا قرار است بهانه به دست راوی بیفتد؛ آن هم با ابزارهایی که برای خواننده جا نمی افتد. گروهی به حاشیه زاینده رود سفر می کنند اما ماجراهایی در آقاجاری در گذشته برایشان تداعی می شود اما بهتر بود برای به دست آمدن بهانه روایت این جمع دوستان به خود همان مکان سفر می کردند، تا اینکه خاطراتی در گذشته که در همین مکان اتفاق افتاده است برایشان تداعی شود و به خاطرشان بیاید .
وی افزود : دلیل روایت برای خواننده خیلی موجه نیست . این هم که ابهامات که قرار است از طریق عکس ها برطرف شود اصلا باور پذیر نیست . من ارتباط بسیاری از این مسائل را به هم نمی فهمم . می شد روایت را به گونه ای مطرح کرد که همه شخصیت های داستان دغدغه ای داشته باشند و با ورود به مکانی قدیمی فلاش بک بزنند و داستانی روایت شود و یا ماجرایی اتفاق بیفتد . این سفر که در اندکی سایه وجود دارد برای خواننده جا نمی افتد و اصلا مشخص نمی شود که از این سفر قرار است چه استفاده ای بکنیم .
نویسنده مجموعه داستان " ماه و مس " در ادامه خاطرنشان کرد : برخی از منتقدین اعتقاد دارند که این سفر سیر و سلوکی عارفانه است و آن را به یک چنین چیزی تشبیه کرده اند؛ در حالی که اصلا سیر و سلوکی در این سفر دیده نمی شود . اصلا قرار نیست این شخصیت ها به جایی برسند . از این مهم تر زمانی که راوی بر این نکته تاکید می کند که همه این ماجراها خاطرات اوست نقش تخیل نویسنده از بین می رود . اصلا خواننده دچار حس بدگمانی می شود که نویسنده تنها به رونویسی از ماجراهایی که در کودکی دیده، پرداخته است . عنصر تخیل نویسنده در این روایت از میان رفته و این یکی از تاثیرهای بدی است که روی خواننده گذاشته می شود.
وی یادآور شد : اصلا ممکن است هیچ کدام از این ماجراها در جهان خارج اتفاق نیفتاده باشد و به واقع ناشی از تخیل نویسنده باشد اما تاکیدهای چندباره نویسنده بر اینکه همه اینها واقعی است اثری را که داستان سرایی باید بر مخاطب بگذارد خنثی می کند . این مسئله باعث از میان رفت بار هنری اثر می شود. حتی این اتقاق در جزئی ترین ماجراها هم دیده می شود و در چند جا مانند صفحه 128 راوی عنوان می کند که خاطره ای را می خواهد با استفاده از ظرفیت های داستان نویسی بازگو کند اما هنگامی که قرار است این کار را انجام دهد دوباره روایت به خاطره گویی می غلتد. پرگویی راوی علی رغم نویسنده استفاده از ظرفیت های داستانی را بسیار کم کرده است .
در ادامه فرشته احمدی - منتقد -، احمد بیگدلی را مخاطب قرار داد و گفت : اگر مولف احساس می کند کار درست این است که به بخش دوم بیشتر بپردازد و بخش اول را که شخصی تر است رها کند از نظر من انتخاب خوبی نیست . من بیشتر روایت نوع اول را می پسندم . در صفحه 62 پاراگرافی وجود دارد که می تواند شروع خوبی باشد . این می تواند شروع رمانی باشد که آن قرار دادها را با مخاطب نبسته باشد؛ یعنی رمانی که قرار است بازگو کننده اتفاق باشد . رمانی که قصه محور است و می خواهد داستان بگوید .
وی افزود : داستان باید با پاراگرافی شروع شود که قرار است قصه ای تعریف کند اما آنچه که داستان با آن شروع شده ، به گونه ای است که انگار قرار نیست قصه ای بشنویم . کلی گویی و حذف جزئی نگری ها که از مهمترین عناصر تشکیل دهنده رمان امروزی است در این اثر حاکم است. در تفکر حاکم بر رمان و شیوه ای که قرار است روابط آدم ها را تعریف کند و حتی دیدن ماجراها در رمان " اندکی سایه " یک دید کلی بین حاکم است . جزئیات فقط در تعریف طبیعت وجود دارد اما در بازگویی اتفاقات نیست . در این رمان اصلا روان شناسی شخصیت وجود ندارد و در روابط آنها و واکاوی انگیزه های پنهانی و درونی آنها نیز توصیفات به صورت کلی است . همه چیز در خدمت هدف مشخص و واحد که برای نویسنده است که این برای خواننده ارضاکننده نیست .
این نویسنده و منتقد خاطرنشان کرد : در این روایت نکته دیگری که وجود دارد این است که همه شخصیت ها یا سفید هستند و یا سیاه و برخلاف اعتقاد مولف که خاکستری رنگ بی تکلیفی است هیچ چیز خاکستری رنگ نیست . هادی آدم خوبی است ، کاراکتر انگلیسی بد است و دیگر شخصیت ها هم اینگونه است . آدم ها در این رمان به سرعت متحول می شوند و این تحول سریع آدم ها از نظر روان شناسی درست نیست . روابط آدم ها خیلی ساختگی به نظر می رسد و برای خواننده باور پذیر نیست .
بیگدلی در پاسخ این منتقد ، گفت : اصلا قرار نیست رمان اینگونه باشد . شیوه ای که من برای روایت انتخاب کرده ام این اقتضا را داشت . در جریان واقعه ای که سالها قبل رخ داده و در مسیر سفری که همخوانی با آن ندارد و در ذهن خواننده تضادی را ایجاد می کند به نوعی این تداعی ها دور از ذهن است . قرار است تکه هایی از این واقعه در اینجا روایت شود و من فقط بخش هایی از این واقعه را در مسیر این سفر بازگو می کنم . این یک جور فرصت طلبی است برای اینکه نویسنده مجبور نباشد از خیلی چیزها حرف بزند . .
نویسنده " اندکی سایه " یادآور شد : اصل مساله این است که قرار من با خوانده چیدن یک پازل است . پازلی که بخشی از بخش های آن گم شده و پیدا نمی شود . مانند آن لحظه ای که هادی را داخل ماشین می گذارند و از آنجا می فرستند خانه و معلوم نمی شود که سرنوشت او چه می شود. عاقبت سرکار رحمتی معلوم نیست و خیلی چیزها در این داستان ناگفته می ماند چون نمی خواستم توضیحات بیشتری از آن چیزی که مایل هستم بدهم . چرا که این مسیر و فضا را انتخاب کردم به صرف اینکه این وقایع تحلیل شود و اصلا قرار نیست روایت شود. این تحلیل اتفاقا در ضمن روایت صورت می گیرد .
علی الله سلیمی ، گفت : شخصیت های این داستان پیرمردهایی هستند که به سفری تفریحی می روند اما بخشی از این سفر باور پذیر نیست ؛ از این بابت که وقتی سه نفر با هم مسیری را انتخاب می کنند حرف های دیگری هم برای گفتن ندارند و بر روی یک موضوع متمرکز نمی شوند. گویی آنها قرار است از چارچوب این داستان خارج نشوند و فقط راجع به همان حرف بزنند .انگار آنها با هم عهد کرده اند در این سفر فقط درباره ماجراهای آقاجاری حرف بزنند و نهایتا این قصه شکل بگیرد. پایان این داستان پایان این سفر یک روزه است .
مولف مجموعه داستان " زنی شبیه حوا " خاطرنشان کرد : ماجرای آقاجاری در گذشته اتفاق افتاده و سفر در زمان حال است و انتخاب چنین کلیتی برای کار کمی هوشمندانه است . چرا که گویا زمانی که این ماجرا اتفاق افتاده است راوی هیچ برداشت و تحلیلی از آن نداشته و حالا قرار است از خلال روایت این گروه به اصل ماجرا پی ببرد. اصلا این خوب است چرا که ما در بسیاری از ماجراها حضور داریم و چون روند تحولات سریع است نمی توانیم آن را تحلیل کنیم . مانند اینکه گذشت سالها برای راوی تجاربی را به ارمغان آورده است که ماهیت آدم ها برای او روشن شده و روابط آنها را فهمیده است . راوی اگرچه در زمان وقوع داستان یک بیننده صرف بوده است اما اکنون می تواند آن را در گذشت زمان و با مطالعه پیرامون آن به تحلیل بپردازد .
وی اضافه کرد : اشکالی که در این روایت وجود دارد تنها روایت صرف است و به همراه این روایت هیچ تحلیلی وجود ندارد و خواننده در نهایت دلیل اتفافات را متوجه نمی شود . با گشذت 20 یا 30 سال خواننده انتظار ندارد که راوی مانند یک تماشاگر صرف تنها مانند دوربین عمل کند. او می خواهد بداند چرا این اتفاقات روی داده است . اما در اینجا اینگونه نیست و راوی تنها ماجراها را نشان می دهد . اصلا اگر قرار باشد هیچ تحلیلی صورت نگیرد یادآوری دقیق این ماجراها بیهوده به نظر می رسد.
در بخش دیگری از مراسم، فرشته احمدی با اشاره به فضای سالم محتوای کتاب گفت: در این رمان برخلاف آنچه میان نویسندگان و داستان های امروز رایج است، هیچ تصویری از روابط یا اعمال ممنوعه مشاهده نمی شود. آدم ها حتی سیگار هم نمی کشند و این فضای سالم در نوع خود جالب توجه و بدیع است. این مسئله نه ایراد و نه امتیاز کار محسوب می شود اما واقعا خصلتی برجسته و قابل ذکر است که قطعا مسئولان جایزه کتاب سال نیز آن را درنظر داشته اند.
در پایان این نشست، رضا یکرنگیان - مدیر نشر خجسته - با اعلام اینکه چاپ نخست با فروش خوبی همراه بوده است گفت: ارشاد قرار بود هزار نسخه از این کتاب را خریداری کند که این کار صورت نگرفت. البته چاپ این کتاب با نیت سودآوری همراه نبوده و ما وظیفه مان را انجام می دهیم؛ چه وزارت ارشاد کتاب ها را خریداری کند و چه این کار صورت نگیرد.
نظر شما